هیولای سکوت و بازگشت امر سرکوب شده در" لنگوتۀ آدم خان" اثر مریم محبوب
- Formbook
- Aug 30
- 6 min read
Updated: Aug 30

نویسنده:حمیده میرزاد
مجموعهداستان "لنگوتۀ آدم خان" تازه ترین اثر مریم محبوب ،توسط ادارۀ ماهنامۀ پگاه در کانادا منتشر شده است. این مجموعه شامل دوازده داستان کوتاه است که عناوین آنها عبارتاند از:
قلعۀ مورچهها، ماه آسه ماهی، سیاه و سفید، چاه و ماه، چشم بیمار نرگس، لنگوته و آدم خان، سقوط خرمگس، ضیافت در گلخن، گذر از کمان رستم، پدرسوخته، بالاخره قیامت شد و پروانه سفید
هر یک از این داستانها با زبانی اصیل و گویش کابلی نوشته شده و فضای محلی و فرهنگ بومی را در دل روایتها منعکس میکند.این زبان بومی نهتنها به داستانها رنگ و بوی محلی میدهد، بلکه نوعی صداقت و صمیمیت در روایت ایجاد میکند و خواننده را به فضای واقعی زندگی در جامعهٔ افغانستان نزدیک میسازد. محبوب در این مجموعه، واقعیتهای تلخ اجتماعی چون خشونت، قضاوت کورکورانه و سلطهٔ مردانه را با بهرهگیری از نماد، اسطوره و اوسانههای محلی بازتاب میدهد.
داستانهای مجموعه در مرز میان واقعیت و خیال حرکت میکنند. از یکسو خشونت اجتماعی، فشارهای سنتی و هراسهای جمعی به تصویر کشیده میشود، و از سوی دیگر، با لایهای از نمادپردازی و تخیل، امکان رهایی و امید نیز به چشم میخورد.
در مجموع، داستانهای این مجموعه با پرداخت به موضوعاتی چون قضاوت اجتماعی، خشونت ساختاری، ترس و بحرانهای معاصر و نیز امکان رهایی و امید شکل گرفتهاند. در داستان قلعۀ مورچه ها نویسنده نشان میدهد که جامعه گاهی همانند مورچهها بیفکر و کورکورانه داوری میکند، انسانها را به قربانیان فشار جمعی بدل ساخته و با آرواره های قوی گوشت و پوست شان را میجوند.
در دو داستان (سیاه و سفید ، چاه و ماه) بحرانها و ترسهای معاصر، مانند اضطراب و وحشت دوران کرونا، را بازتاب میدهد و روان جمعی انسانها را در شرایط بحرانی به تصویر میکشد. با این وجود، حتی در دل سیاهی و خشونت، جرقههایی از رهایی، آشتی، همزیستی و طغیان علیه سلطه نیز دیده میشود و خارج از تمام طغیانهای معاصر گربۀ سیاه با گربۀ سفید هم آغوش میشود که کنایه ای از روشنی و تاریکی روانهای رنجور در ازدحام دردهای معاصر است.
در داستان (ماه آسه ماهی) تبعیض را نکوهش میکند و عشق و تخیل را بال و پر داده و بر فراز معبد آسه ماهی پرواز میدهد.
در داستان لنگوتۀ آدم خان که داستان اصلی این مجموعه است. در دل سکوت و تاریکی، جایی که خشونت و سلطه طلبی بر زندگی سایه افکنده است، حوا به گفتوگویی با خود میپردازد و رنجهای سرکوبشدهاش به نیرویی انفجاری بدل میشود. در ادامه ی این یادداشت سعی دارم این داستان کوتاه را از دیدگاه روانشناختی بررسی کنم.
تحلیل روانشناختی :"لنگوتۀ آدم خان"
داستان محوری مجموعه، «لنگوتۀ آدم خان»، نقطهٔ اوج این مجموعه است. شخصیتهای اصلی آن ــ آدم خان و حوا ــ نمایندهٔ دو قطب سنتی رابطهٔ مرد و زن در جامعهٔ مردسالار هستند.
آدم خان همسرش را جزو اموال خود میداند و از ترس آبرو، اجازهٔ طلاق به او نمیدهد. خشونت او تا حد بریدن گوش زن و زندانیکردنش پیش میرود. میخواهد او را از شنیدن و شنیدهشدن محروم کند. این رفتار نشانهای از خودشیفتگی مردسالارانه و عقدهٔ مردانگی مجروح است که هویت و عزت او تنها در سلطه بر زن معنا مییابد.
در مقابل، حوا که در آغاز داستان نمایندهی زنان خاموش و سرکوبشده است، در زندان تنهایی خود به نقطهای میرسد که تنها خودش و ضمیر ناخودآگاهش حضور دارند. در آن فضای تاریک و بسته، سکوت به گفتوگوی درونی بدل میشود؛ گفتوگویی که سرکوب دیرینهی او را به سطح میآورد. آنچه سالها بهنام «شرم» و «نجابت» به درون رانده شده بود، در تاریکی دخمه زبان پیدا میکند. این لحظهی رویارویی زن با ناخودآگاهش، شبیه همان چیزی است که فروید از آن به «بازگشت امر سرکوبشده» یاد میکند: نیرویی که هرچه بیشتر به قعر رانده شود، با شدتی سهمگینتر به سطح بازمیگردد.
بارداری حوا را نمیتوان تنها رویدادی بیولوژیک دانست. این بارداری نمادین است؛ نشانی از زایش مقاومت، رویش نیرو از دل رنج و سکوت. در جهانی که مردانه ساخته شده و زن را به ابزار لذت یا باروری تقلیل داده، حوا باردار میشود، اما این بار نه بارداریِ مورد انتظار سنت، بلکه بارداریِ شورشی و دگرگونکننده. او حامل چیزی است که نه آدم خان، نه نظام مردسالار، و نه ساختار قدرت قادر به پیشبینی یا مهار آن نیستند.
کودکی که به دنیا میآید، نه معصومیتی کودکانه دارد و نه آیندهای روشن؛ او به شکل هیولا ظهور میکند. این هیولا تصویری عینی از انباشتهی رنجها، سرکوبها و خشونتهایی است که بر زن تحمیل شدهاند. آنچه آدم خان سالها بر حوا روا داشته، اکنون در هیبت موجودی زاده شده از رحم زن بازمیگردد. از این منظر، هیولا صرفاً زادهٔ حوا نیست، بلکه فرزند تاریخ سرکوب زنان است؛ تجسمی از تمام خشونتی که در سکوت ذخیره و انباشته شده بود.
پایان داستان، جایی که هیولا با لنگوتهٔ آدم خان او را خفه میکند، یکی از قدرتمندترین تمثیلهای بازگشت تاریخ است. همان ابزار مردانگی و اقتدار که برای تحقیر و سلطه به کار میرفت، به ابزاری برای نابودی ستمگر بدل میشود. گویی متن میخواهد بگوید که هر نظامی که بر خشونت و تحقیر بنا شده باشد، ناگزیر با همان سازوکار نابود میشود. خشونت از میان نمیرود؛ بلکه تغییر شکل میدهد و در لحظهای غیرمنتظره، بر ضد خالق خود قد علم میکند.
آدم خان نمایندهٔ قدرتی بیمارگونه و متکی بر خودشیفتگی است؛ او در ظاهر سلطهگر و مقتدر به نظر میرسد، اما در عمق وجودش ناتوان و آسیبپذیر است. ترس او از بیآبرویی، احساس حقارت پنهان و نیاز به کنترل مطلق باعث میشود از مکانیزمهای روانشناختی مانند انکار واقعیت، فرافکنی مسئولیتها و کنترل وسواسی بهره ببرد تا بر زندگی همسرش تسلط یابد و هویت خود را در سلطه بر دیگری تثبیت کند.
در نقطهٔ مقابل، حوا نمایندهٔ قربانی سرکوبشده است؛ زنی که در ابتدا خاموش و محدود شده، اما از دل رنج و فشارهای مداوم به نقطهای میرسد که توان طغیان و مقاومت در او متولد میشود. او با خودگویی، خیالپردازی و واکنشهای روانی پیچیده، احساسات سرکوبشدهٔ خود را به سطح میآورد و آنها را ارتقاء می دهد تا از دل ترس و رنج، نیرویی برای مقاومت شکل گیرد.
این تضاد روانی میان آدم خان و حوا، چرخهای از سرکوب و طغیان را به وجود میآورد. مریم محبوب با دقت هنری و تسلط بر روایت، نشان میدهد که سلطهٔ ظاهری مردانه و خشونتهای مستمر، همواره با نیرویی پنهان در درون قربانی مواجه میشوند که دیر یا زود سر بر میآورد. این تعامل، تنش و کشمکش روانی بین شخصیتها را به گونهای باورپذیر و نمادین به تصویر میکشد و نشان میدهد که هر ستم، دیر یا زود بازتابی انفجاری خواهد داشت.
نقد زبان و دسترسپذیری
یکی از ویژگیهای برجستهٔ مجموعه، استفاده از واژگان و اصطلاحات محلی و بومی است که به داستانها اصالت و بافت فرهنگی میبخشد. با این حال، در کتاب لنگوتۀ آدم خان، کلمات نامتعارف زیادی به کار رفتهاند که در زبان معیار فارسی جای ندارند، مانند: لنگوته، لاشتک، کرسمه، ککرک،
این انتخاب نویسنده به هویت محلی و غنای فرهنگی داستانها کمک میکند اما ممکن است درک متن را برای مخاطبان گستردهتر فارسیزبان دشوار کند. از این رو، اگر خانم محبوب بخواهند که مخاطبانشان شامل تمامی حوزههای زبان فارسی باشند، خوب است در کارهای بعدی برای چنین واژگانی پاورقی یا توضیح مختصر ارائه شود تا خواننده بتواند معنا و نقش آنها را بهتر درک کند. این نکته میتواند دسترسپذیری اثر را بدون آنکه اصالت زبانی آن آسیب ببیند، افزایش دهد.
از دیدگاه نشر و چاپ، لازم است اشاره شود که کتاب هنوز نیازمند بازبینی و بهبود در بخش ویراستاری است. رعایت فاصلهها و نیمفاصلهها به شکل دقیق، خوانایی متن را افزایش میدهد و استانداردهای نگارشی را تضمین میکند. همچنین، صحافی اثر در حال حاضر با استانداردهای اروپایی مطابقت کامل ندارد و میتواند با اصلاحات فنی و استفاده از مواد مرغوبتر ارتقا یابد. در نهایت، اختصاص یک شماره شابک (ISBN) به کتاب ضروری است تا قابلیت ثبت، توزیع و عرضه بینالمللی آن فراهم شود. ارائهٔ این اصلاحات میتواند علاوه بر ارتقای کیفیت ظاهری و محتوایی، دسترسی کتاب به مخاطبان گستردهتر را تسهیل کند.
جمعبندی
مجموعهٔ لنگوتۀ آدم خان صرفاً مجموعهای از روایتهای کوتاه نیست؛ بلکه متنی اجتماعی ـ روانشناختی است که واقعیتهای تلخ افغانستان را در پوشش نماد، تخیل و اسطوره بازتاب میدهد. محبوب نشان میدهد که خشونت و قضاوت اجتماعی، هرچند ریشهدار و مسلط، همواره در معرض فروپاشیاند؛ زیرا سرکوب در نهایت به نیرویی انفجاری بدل میشود که چرخهٔ ستم را برهم میزند.
این اثر را میتوان هم آیینهٔ جامعهای زخمی دانست و هم هشداری روانشناختی . خشونت، اگر خاموش بماند، دیر یا زود در هیئت هیولایی بازمیگردد و نخستین قربانیاش خود ستمگر است. ادبیات مریم محبوب در این مجموعه نهتنها روایتگر درد است، بلکه صدای مقاومت و امکان رهایی نیز هست. برای بانو "مریم محبوب" نویسندۀ توانای افغانستان افق های روشن آرزو دارم و امیدوارم شاهد چاپ آثار متعدد از این قلم توانا باشم.
Comments